بی صدا فریاد کن ....

صدایت را برایم بالا نبر !

بگذار اخرین یادگاری ام از تو تنها زخم دلم باشد ....

بدتر از اینش نکن ....دیگر کافیست !

هر چقدر دل شکستی بس است ....بس است این همه شیشه شکسته ....

فقط امیدوارم هیچ وقت این شیشه های دلم که شکسته پایت را نبرد !

بی صدا برو ....برو و بگذار باور نکنم که رفته ای ....برای همیشه ...

بگذار دلم فکر کند مسافرتی طولانی رفته ای ....اصلا رفته ای به یک شهر دیگر ....یک شهر دور

یا اصلا رفته ای به کشوری دورتر ....اما تنهایی نه با او ....!

این سوم شخص مفرد خیلی آزارم می دهد !

اگر او برایت ساخته شده من برایت ویران شده ام ....

ولی 

امیدوارم خوشبختت کنه اون کسی که رو بخت من نشست !


هعیییی 


برو بگذار روزگار مسکن قوی اش را به من تزریق کند .


روزگار مرگ میخوام .....بی صدا میزنی ؟



maryam .zb ۷ ۱۲

خواب

تو کجایی و من کجا ؟

هان ؟

زل زده ام به در بسته ای که هیچ وقت از آن وارد نخواهی شد 

دیوانه ام نه .....

دیشب خوابت را دیدم ....در خوابم هم معلوم بود که هیچ وقت سنگ دلت را نمی شکنی ....

بی صدا نشسته ام و یادی از خاطراتت میکنم ....

چقدر زود تمام شد .....

چقدر زود دخترک نازک نارنجی دلم بزرگ شد ....

چقدر راحت رفتی ...

چقدر ....


هــــــــــــــــHeh ــــــــــــــــه

maryam .zb ۵ ۱۰
خسته ام از همه درد هایی که بخاطرشان دنیایم را به ارزانی باختم .

و

متنفرم از همه زخم هایی که بجای مرحم رویش نمک ریختند .

رسم نمک خوردن نمکدان شکستن نیست ....

میفشارم پدال اخر را ...


هــــــــــــــــــHehـــــــــــــــــــه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان